جدول جو
جدول جو

معنی هارون آباد - جستجوی لغت در جدول جو

هارون آباد
دهی است از دهستان خدابنده لوی بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاور گل تپه و 6 هزارگزی خاور شوسۀ مدان بیجار، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه، از چشمه ها و رود خانه خوشاب مشروب میشود، محصول آنجا غلات، انگور، صیفی ولبنیات است، اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند، راه آن مالرو است و در تابستان از آبادی بهار اتومبیل میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از ده های کرمانشاه که در شش فرسنگی جنوب شهر واقع شده و محل سکونت جماعت ایل کهر است، (مجمل التواریخ گلستانه ص 152 و 184)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تیره ای در حدود 600 خانوار از طایفۀ کلهر از ایلات کرد که به تربیت اغنام و احشام میپردازند و پیرو مذهب علی اللهی و تسنن هستند، (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 61)، رجوع به ایل کلهر شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختر نائین که دارای 20 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد که در 15 هزارگزی شمال باختر مشهد و یکهزارگزی جنوب شوسۀ عمومی مشهد به قوچان در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 333 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است کوچک از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان و 95 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و سر راه مالرو علی آباد را گه و کوه پارجی و سکنۀآن 25 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است کوچک از دهستان رابر بخش بافت واقع در شهرستان سیرجان و 45 هزارگزی شمال خاوری بافت و نیز سر راه مال رو جواران و رابر میباشد، سکنۀ آن 15 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نام محله ای است در صفاهان که خاتون نام زنی بانی آن بوده است، اشرف می گوید:
ای از رخ تو گرفت پرتو
خاتون آباد کوچۀ تو،
(از آنندراج)،
و رجوع شود بروضات الجنات ص 32
یکی از دیه هائی بوده است که سلطان ابوسعید و فرزندانش در مراجعت از نجف اشرف به یزد در حومه یزد احداث کردند، (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 73)
نام محلی است واقع در راه طهران به ایوان کی میان دو راه پارچین و مامازند، در 28100 گزی طهران
دهی مخروبه است از بخش حومه شهرستان نائین، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز است در 33هزارگزی مشرق بستان آباد و 10هزارگزی جادۀ شوسۀ میانه به تبریز و در جلگۀ سردسیرواقع است و 166 تن سکنه دارد، آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 522)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان روداب بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حنا و خرما است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
دهکده ای است در پنج هزارگزی از دهات اشرف. اسپهبد خورشید سپهسالاری داشت به نام قارن و دهکدۀ مزبوربه نام اوست. (ترجمه مازندران و استرآباد ص 168)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و جنوب رود خانه گاماسیاب، ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای 250 تن سکنه، شیعه، لری و فارسی زبانند، آب آن از چشمه و رودخانه مشروب میشود، محصولات آنجا غلات و توتون است و اهالی به کشاورزی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا